معنی خرد کردن - فرهنگ فارسی معین
خرد کردن. 0. اطلاعات بیشتر واژه. مترادف. 1- ريزريز كردن، شكستن، له كردن 2- درهمشكستن، نابود كردن 3- تبديل كردن. انگلیسی. grind, minify, squelch, smash, abate, chop, pestle, demolish, disintegrate, exterminate,
معنی خرد شدن - لغت‌نامه دهخدا - لام تا کام
مرتبط. نرم شدن، رحم بدل اوردن، کوچک شدن، منقبض شدن، جمع شدن، شانه خالی کردن از، منقبض کردن، له شدن، پیروز شدن بر، فشردن، چلاندن، با صدا شکستن، کم شدن، تخفیف دادن، خرد کردن، کاستن، رفع نمودن ...
Greedy algorithm-الگوریتم حریصانه - LinkedIn
2017年1月7日 مسأله‌ی خرد کردن پول (تولید پول) مسأله‌ی خرد کردن پول از جمله مسائل کلاسیک طراحی الگوریتم‌ها است که مثال مناسبی برای شیوه‌ی عملکرد روش حریصانه است. هدف از این مسأله، تهیه کردن میزان مشخصی...
همه چیز درباره ی خرد کردن و معرفی ابزار ...
2020年7月3日 امروز با معرفی ابزار تسهیل کنندۀ خرد کردن در خدمتتان هستیم. معمولا خرد کردن به چهار شکل انجام می گردد. نگینی، خلالی، حلقه ای و در برخی موارد ورقه ای. سعی داریم شما را با انواع وسایل برقی و ...
معادل خرد کردن به انگلیسی دیکشنری ...
ترجمه و معادل کلمه «خرد کردن» به زبان انگلیسی به همراه تلفظ آنلاین توضیحات و مثال. 1 - to crush (فعل) 2 - to break (فعل) 3 - to shatter (فعل)
خردایش خردایش چیست کاربرد خردایش در ...
خردایش فرآیندی است که طی آن مواد معدنی در مراحل مختلفی از جمله سنگ شکنی و آسیا به محصولی با ابعاد مورد نظر تبدیل م یشوند تا نه تنها حمل و نقل آن به مراحل بعدی ساده تر شود، بلکه دستیابی به درجه ...
درباره‌ی خرد - kheradedu.ir
درباره‌ی خرد. مؤسسه منظومه خِرد از سال ۱۳۷۹ فعالیت اثربخش خود را آغاز کرده است. چشم انداز مؤسسه: تبدیل شدن به یک مؤسسه‌ی تراز جهانی. یعنی مؤسسه‌ای با ویژگی‌های زیر: عملکرد بالا. تعهد بالا ...
خردة - ويكيبيديا
التأثيل. يرى البعض أن كلمة خردة كلمة معربة من الكلمة الفارسية « خُرد » وتعني صغير ودقيق ومنه خردُق وهو قطع رصاص كروية صغيرة.. طبيعة وأصل. يمكن تمييز هذه النفايات بصفة عامة، القابلة للاسترداد وإعادة التدوير.
موسسه آموزش عالی خرد موسسه خرد
موسسه خرد - موسسه ... تمام دوره‌هایی که برای تبدیل شدن به یک دیجتال مارکتر مجرب نیاز دارید را در موسسه خرد بیاموزید: دوره طراحی سایت، دوره سئو، مدیریت شبکه‌های اجتماعی، بازاریابی دیجیتال و
